فرزام کریمی
مترجم/منتقد
پری کوچک غمگین, زن خشن و یا دختر کوچک آبی که اساس زندگیش را بر مبنای قوانین مردانه بنا کرده بود در 19 ژانویه ۱۹۴۳ در پورت آرتور (Port Arthur) تگزاس چشم به جهان گشود. جهانی که ناملایمات زیادی را به او نشان داد جهانی سخت و سنگین که تنها میخواست به او بفهماند که باید از آنچه که ماهیت زنانه اوست فاصله بگیرد و در قالبی مردانه بر جهان بتازد, جهانی که زنانگی را در روح مردانه تصور میکند و از حدت مردانگی دچار تهوع مزمن شده است, بوی گند سیاستهای مردانه جهان را آلوده حماقت و دیکتاتوریزم و خالی از لطافت کرده است و استراتژی ماندگاری در جهان مردانه فراموشی ماهیت زنانه و خود را در کالبد مردانه هویدا کردن است,این همان رازی بود که جنیس باهوش به خوبی متوجه آن شد.
وجه تمایز جنیس با دیگر بزرگان راک دهه شصت
وجه تمایز او را،صدای منحصربفرد و خشدار او و نوع موسیقیاش که تلفیقی نوین از راک و بلوز بود میدانند.
-صدایی خش دار که گویی تمام ناهنجاریها و ناملایمات زندگی را در آن احساس میکردید,
-صدایی که با اوج و فرودهای بی نظیرش و قدرت صدای منحصربفردش همگان را تحت تاثیر خود قرار داده بود,
صدای او را میتوان به انسانی در لحظات آخر وداع با زندگی تشبیه کرد که گویی جنازه نیمه زنده اش را در روی زمین میکشند و درد و رنج خود را فریاد میکشد و یا انسانی که در رختخواب گرم و نرمش از شدت درد و رنج در لحظات آخرین زندگیش مدام پهلو به پهلو میشود.
به راستی او نماد بارز یک انسان دچار تملل است,
جنیس علاوه بر موسیقی در زمینه سبک زندگی هم، نسلی از دختران جوان آمریکا را تحت تأثیر خود قرار داد.
نسلی که در دوران کشف رموز زنانه به خانه داری در آمریکا تشویق میشدند، او الگوی متفاوتی را جلوی چشمان خود میدید که نویدبخش امکان انتخابهایی متفاوت و مبتنی بر استقلال زنانه برای رسیدن به موفقیت بود.
رابطه خانواده جنیس با او
پدرش مهندس پالایشگاه نفت و مادرش آوازخوان بود، ولی به عنوان منشی کار میکرد.
خانواده او همه تلاششان را به کار بستند که فرزندشان آموزگار سربهراهی شود، اما جینیس پیوسته میگفت:
غیر ممکن است مثل پدر و مادرم آن قدر روبروی تلویزیون بنشینم تا بمیرم. چهارده ساله بود که آموزش پیانو را رها کرد و به جای فرمانبری از بزرگترهای سربهراه، سیگار میکشید، موسیقی بلوز و فولک بِسی اسمیت رنگینپوست را میشنید و با نوجوانها کارهای قدغن میکرد.
او میخواست «سُقُلمهای به پهلوی فرهنگ حاکم و مردم سربهزیر» باشد.
پانزده ساله بود که نخستین بار در چارچوب یک برنامه عام المنفعه کنسرت داد.
هجده ساله که شد به قصد خوانندگی به کالیفرنیا رفت.
در کافهها میخواند و میگفت: شهرت نمیخواهم، فقط میخواهم بخوانم و خودم را توی دلها جا کنم.
بیست و دو ساله بود که تلاش کرد به کانون گرم خانواده بازگردد.
در رشته هنر نامنویسی کرد، اما تاب نیاورد و یک سال بعد به سانفرانسیسکو رفت و اولین ترانهاش را با یک گروه حرفهای روی صفحه گرامافون ضبط کرد و آوازهاش با خواندن آن ترانه پشت دوربین تلویزیون یکباره در سراسر آمریکا پیچید.
در پاسخ این پرسش که چرا اینقدر بلند و پرخاشگرانه آواز میخواند، گفت:
این شیره جانم است که به صدا در میآید. من میخواهم همیشه در خط سبقت حرکت کنم. جاپلین بیپرده میپوشید، میخواند و میرقصید و همزمان محافظهکاران را به انتقاد و جوانان را به ستایش وامیداشت.
او همواره میگفت:
فریاد آواز برای من مثل ارگاسم در همآغوشی است.
او به همراه جیم موریسون و جیمی هندریکس به دلیل حرف جی ابتدای نام کوچکشان و مرگ مشابهشان ، هر سه حدود ۲۷ سالگی و در بازهای تنها چند ماهه مابین سپتامبر ۱۹۷۰ تا ژوئیه ۱۹۷۱، سهگانه تراژیک و افسانهای تری جِیز موسیقی راک دهه شصت را تشکیل دادند. به علاوه, این سه به همراه برایان جونز و کرت کوبین و امی واینهاوس, کلوب ۲۷ را تشکیل میدهند.
علاقه زودهنگام جنیس نوجوان به موسیقی بلوز و فولک و شیفتگیاش به جنبش ادبی بیت(Beat Generation) او را به سوی محله هیت اشبری (Haight-Ashbury) سانفرانسیسکو، پاتوق مرکزی هیپیها و نماد پادفرهنگ هیپیها در دهه شصت کشاند، و در آنجا راهی برای بیان هنرمندانه احساساتش پیدا کرد. در هفده سالگی از خانه فرار کرد و شروع به آوازخواندن در کلوبهای هاستن و آستین تگزاس کرد تا خرج سفر به کالیفرنیا را درآورد.
در 1965، در بارهای سانفرانسیسکو و ونیز کالیفرنیا ترانههای فولک و بلوز میخواند.
همکاری جنیس با گروه Big Brother and the Holding Company
یک سال بعد، یعنی در 1966، به گروه سایکدلیک راک «Big Brother and The Holding Company» پیوست که موسیقی ستایشبرانگیز و باب روز آن توانست صدای فراموشنشدنی، سبک بیهمتا و اجرای جذاب جنیس را بیش از پیش در کانون توجه قرار دهد.
اما باقی هرچه روی داد به تاریخ پیوست.
جنیس جاپلین در اواخر دهه شصت، نخست بهعنوان خواننده اصلی گروهBig Brother and the Holding Company و پس از جداشدن از آن گروه در مقام یک هنرمند تکخوان مستقل با همکاری نوازندگان مختلف زیر نظر خودش (گروههایی که خود جاپلین تشکیل داد، بهویژه دو گروه Kozmic Blues Band و( Full Tilt Boogie Band به شهرت گسترده و محبوبیت روزافزون دست یافت و به یکی از چهرههای سرشناس و تکرارنشدنی موسیقی راک و هیپی دهه شصت بدل شد.
اجرای باشکوه و پرشور او در «جشنواره بینالمللی پاپ مونتری» (1967) کمی بعد او را به پرطرفدارترین چهره و بهواقع یکی از جذابیتهای اصلی جشنواره وودستاک نیز بدل کرد.
جاپلین در طول زندگی بسیار کوتاه و بسیار خلاقانه اش توانست چهار آلبوم استودیویی کامل ضبط و منتشر کند.
او دو آلبوم اول را با «Big Brothers» و دو آلبوم بعدی را بههمراه گروههای خودش ضبط و منتشر کرد.
آلبوم مروارید(Pearl)یک سال پس از مرگ او،در سال 1971منتشر و از قضا پرفروشترین آلبوم سرتاسر فعالیت حرفهای او شد.
جنیس در دسامبر 1968 از گروه «Big Brother» جدا شد، و سم اندرو، گیتاریست گروه را هم با خود برد.
اوّلین آلبوم تکی او!I’ve Got Dem Ol’ Kozmic Blues Again Mama در سال 1969 منتشر شد.
پس از آن همراه با گروه بلوز خود شروع به سفرهای طولانی و اجراهای زنده کرد. اما تا اواسط 1970 پرونده گروه اول را بست و گروه جدید دیگری به نام Full-Tilt Boogie تشکیل داد.
شخصیت منحصر به فرد جنیس جاپلین
جنیس جاپلین تبدیل به اسطوره ای در موسیقی راک شد.
شخصیت بهظاهر گستاخ و بیپروا اما از درون شکننده و رنجور او که صاحب یکی از پرشورترین صداها در تاریخ راک بود را میتوان شخصیتی کاریزماتیک توصیف کرد که همین شخصیت در کنار هنرش یک پکیج کامل هنری از او ارائه داده است، شخصیتی که فارغ از شور و شعار به واقع صریح و پرآلام بود.
الن ویلز روزنامهنگار اشاره کرده است که:
“جاپلین به گروه برگزیدهای از چهرههای مردمپسند تعلق داشت که خودشان هم به اندازهی موسیقیشان اهمیت داشتند.
در میان خوانندگان و نوازندگان راک آمریکایی، او بهلحاظ اهمیت در مقام تجسم اسطوره در نسل خود تنها بعد از باب دیلن در رتبه دوم قرار میگیرد.
شهرت جاپلین، فراتر از سبک منحصربفرد و نامتعارف خواندنش با آن صدای خشدار و حرکات جنونآمیز به استعداد کمنظیرش در اجرا و نوازندگی نیز وابسته بود. شاید ترکیبی از همه اینها بود که لقب نخستین «ملکه راک» را برای او به ارمغان آورد.”
جنیس علاوه بر خواندن به نقاشی، رقص و تنظیم موسیقی هم میپرداخت.
میرا فریدمن، نویسنده یکی از زندگینامه های جنیس درباره جذابیت او مینویسد:
“فقط صدایش نبود که هیجانآور بود، با آن گستره و توان بینظیر و تحریرهای فوقالعاده.
دیدن او مثل افتادن توی گردابی از احساسات بود که دشوار بتوان آنها را با کلمهها بیان کرد.”
لیلین روکسون، منتقد موسیقی راک، میزان تأثیر و گستره نفوذ او را اینگونه جمعبندی کرده است:
“جنیس جاپلین احساسها و خواهشهای دختران نسل الکتریکی را به بهترین شکل بیان میکرد:
ـ سراپا زن بودن، و در عین حال برابر بودن با مردها؛ آزاد بودن، و با این حال بنده عشق واقعی بودن؛ شکستن هر هنجار رایج و عرف منسوخ، و با این حال بازگشت به اصل و اساس زندگی”
مجله رولینگ استون در سال2008 نام جنیس جاپلین را در لیست صد هنرمند بزرگ تمام دورهها در رتبه28 قرار داد.
او در سال 1995به تالار مشاهیر راکاندرول پذیرفته شد و امروزه همچنان یکی از پرفروشترین خوانندههای آمریکا باقی مانده است.
در سال 2005 نیز گرمی جایزه یک عمر دستاورد هنری (Grammy Lifetime Achievement Award) را به جنیس جاپلین داد.
اما فقط موسیقی او، آن گونه راک سایکدلیک الهامگرفته از بلوز به سیاقی کمنظیر نبود که او را مشهور کرد.
از بسیاری جهات، جنیس تجسم عصیان نسل جوان اواخر دهه شصت بود.او هم مثل تمام همنسلانش موهای بلند و لباسهای کوتاه را میپسندید.خیلی زیاد سیگار میکشید و مشروب مینوشید عقیدهاش را همهجا رک و صریح به زبان میآورد.
جالب است بدانید حتی یک بار بهخاطر بیان کلمات رکیک و فحاشی در جریان یکی از کنسرتهایش بازداشت شد.
تمام زندگیش را صرف هنجارشکنی و طغیانگری علیه سیستمی کرد که آزادیهای یک نسل را در حد آزادیهای زیر زمینی میپنداشتند.او در همان زیرزمینها هم به سیاسیون آمریکایی تاخت و آنها را نه تنها خط کشی برای سرکوب نسلشان به حساب نیاورد بلکه در نقل قولی تاریخی عنوان کرد:
من خط کش دست سیاستمداران نبوده و نیستم
او خط مشی نسلش را آزادی و طغیانگری بی حد و حصر میدانست؛ آزادیهای بی پایانی که او و نسلش را تا کام مرگ فرو برد و سکانس پایانی زندگیش را رقم زد.
جسد بی جان او در سن ۲۷ سالگی و در اثر مصرف بیش از حد هرویین در اتاقش پیدا شد.
او بعد از تمام آثاری که از خود بجاگذارد با مرگی خودخواسته در سن 27 سالگی به زندگیش پایان داد.
در سال۲۰۰۴ و در ردهبندی مجلهی رولینگاستون از 100خوانندهی برتر تمامی دورانها،رتبهی ۴۶ به این آوازه خوان اختصاص یافتهاست.
همچنین در سال2008 و در ردهبندی دیگر اینمجله از 100خوانندهی برتر تمام دورانها، رتبهی ۲۸ به جنیس جاپلین اختصاص یافتهاست.
جنیس،خواننده،ترانه سرا و تنظیمکنندهی موسیقی، با صدای قدرتمند و خشدار خود آثار بسیار جالب توجهی را خلق کرده است.
در وجود او، زن جوان ناآرامی زندگی میکرد که سعی داشت با بافت سنتی جامعه رویارویی کند و در همین راستا او و هم نسلان هیپی اش نظیر جیم موریسون, برایان جونز, جیم هندریکس,کرت کوبین و در ادامه امی واینهاوس موفق شدند بر روی نسل خود تاثیرات شایانی بگذارند.
ماجرای ترانه مرسدس بنز
ترانههایی که او میخواند بخشی از زندگی و اتفاقات پیرامونش بود.
یکی از معروفترین کارهایش که در آلبوم آخرش که سه ماه پس از مرگش منتشر شد مرسدس بنز بود.
در باب این ترانه همین بس که بدانید “مرسدس بنز” جنیس جاپلین یک تصادف بود.
متن ترانه در یک بار در “پورت چستر” نیویورک در آگوست 1970، طی یک بداهه سرایی بین جاپلین و دوست ترانه سرایش “باب نیوورتس” نوشته شد. متن آهنگ که ستایش کنایهآمیز یک ماشین اسپرت، یک تلویزیون رنگی و یک شب گردش در شهر است، تحت تاثیر خط اول یک ترانه بود که توسط شاعر مشهور سانفرانسیسکو “مایکل مککلور” نوشته شده بود.یک ساعت بعد ازاینکه ترانه در پورت چستر کامل شد، جنیس روی استیج “کاپیتول تئاتر” شهر رفت و از روی هوس یک “آکاپلا” از آن اجرا کرد. سپس در اول اکتبر وقتی که در لسآنجلس مشغول ضبط آلبوم “Pearl” بود، مرسدس بنز را برای سرگرمی در استودیو خواند. وقتی سه روز بعد در 4 اکتبر به خاطر اوردوز در اثر مصرف بیش از حد هروئین مرد، این آهنگ به آلبوم اضافه شد.
از سال 1971 تا به حال مرسدس بنز توسط بیش از سی هنرمند کاور شده است.
همچنین شرکت مشهور مرسدس بنز نیز از این ترانه در تبلیغات ماشینش استفاده کرده است.
پیش از چهل و پنجمین سالگرد مرگ جاپلین در اکتبر، جان بیرن کوک، نیوورتس، مککلور و کلارک پیرسون و برد کمبل، اعضای گروه Full Tilt Boogie ، درباره تکامل تدریجی آهنگ مرسدس بنز در مصاحبهها صحبتهای زیادی کردهاند.
جان بیرن کوک :
در تابستان 1970، جنیس در توری با گروه Full Tilt Boogie بود، که در اوایل آگوست به نیویورک رسید.
روز شنبه 8 آگوست، جنیس و گروهش در کاپیتول تئاتر پورت چستر اجرا کردند.
بعد از آن در 12 آگوست در استادیوم هاروارد روی استیج رفتند.
همچنین سه روز بعد او در برنامه تجدید دیداری از دبیرستانش در پورت آرتور تگزاس شرکت کرد.
در ماه سپتامبر به لسآنجلس سفر کرد که “Pearl” را در Sunset Sound ضبط کند.
او خوشحال بود و میدانست به سطح جدیدی در سابقه خوانندگیاش دست خواهد یافت.
باب نیوورتس :
من اولین بار جنیس را قبل از اینکه معروف شود ملاقات کرده بودم.
هردوی ما در همان کلابهای کوچک سانفرانسیسکو در سال 1965 موزیک اجرا میکردیم.
در اوایل آگوست1970 من در نیویورک زندگی میکردم که جنیس برای یک سری اجرا به شهر آمد.
در آن زمان او در هتل چلسی اقامت میکرد.
در 8 آگوست باید سفری یک ساعته به شمال برای اجرا در پورت چستر میداشت و از این امر هیجانزده نبود؛ چرا که احساس میکرد در آن برنامه، اجراهای قبل از او (Seatrain و Runt) جمعیتی را به آنجا میکشاند که موزیک او را نمیفهمیدند.
جنیس بارها راجع به اینکه چقدر “جرالدین پیج” هنرپیشه را تحسین میکرد، حرف زده بود.
من شوهر جرالدین، “ریپ تورن” را میشناختم.
وقتی در شهر بودند آنها را دعوت کردم که ساعاتی از عصر گذشته با ما به Limo بیایند.
وقتی جنیس هنوز داشت در طبقه بالا آماده میشد، ریپ و جرالدین به El Quijote ، یک رستوران اسپانیایی در هتل، آمدند تا چیزی بنوشند.
من به جنیس نگفتم که آنها آمدند،میخواستم سورپرایزش کنم.وقتیکه او پایین آمد و جرالدین را دید خیلی ذوقزده شد.
چندی بعد آنها مثل رفقای قدیمی بودند و آماده بودیم که برویم.ما با یک ماشین و گروه با ماشینی دیگر راه افتادیم.
حدود ساعت 7 عصر، بعد از آزمایش صدای کاپیتول، ساعاتی را تا پایان اجرای Seatrain و Runt وقت آزاد داشتیم.
بنابراین چهارتایی به باری به نام Vahsen که حدود سه دقیقه تا آنجا فاصله داشت رفتیم.
جنیس و جرالدین خیلی صمیمی شده بودند.
جنیس گاهی آواز “اوه، خدایا نمیشه برام یه مرسدس بنز بخری” را میخواند. پیشتر در سانفرانسیسکو جنیس آهنگ مایکل مککلور را شنیده بود و این ترانه او را درگیر کرده بود. اما نمیتوانست ادامهاش را به یاد آورد.
مایکل مککلور اظهار داشت:
وقتی که باب دیلن در دسامبر1965 در سانفرانسیسکو بود، آلن کینزبرگ مرا به او معرفی کرد.
بعد از اینکه دیدار کرده و گپ زدیم، باب یک “اتوهارپ” به من داد – یک ساز زهی آپالاشین فولک.
باب میدانست که من میخواهم سانگ رایت بنویسم.
من ساز را سه ماه تا قبل از اینکه یاد بگیرم چگونه آنرا بنوازم، در پوشش نگه میداشتم.
در سال 1966 در حالیکه مشغول نوشتن “Freewheelin Frank” ّ با Hells Angel Frank Reynolds بودم، جرج مونتانا (موزیسین) عصرها با سازهای عجیب میآمد و ما سانگ را به نوشتههایم اضافه کردیم و میخواندیم.
یکی از آهنگهای من،اینگونه شروع میشد:“خدایا بیا و برام یه مرسدس بنز بخر”.هربار آواز را میخواندم کوتاهتر یا بلندتر میشد.
یک روز تماسی داشتم از یک هنرپیشه-خواننده به نام “امت گروگن”. او آواز خواندن من در خانه را شنیده بود و شروع به خواندن آن با دوستانش در یک سالن بیلیارد محلی کرده بود. پشت تلفن گفت که جنیس و او دارند بازی میکنند و جنیس هم دارد آهنگ را میخواند. من هم گفتم که اعتراضی به آن ندارم.
باب نیوورتس :
در بار پورت چستر جنیس آن خط را چند بار خواند. و ریپ و جرالدین شروع کردند با لیوانهای آبجو روی میز ضرب گرفتند که ریتم را حفظ کنند. شبیه یک Sea shanty (آوازی که در گذشته سربازان هنگام کار میخواندند) شده بود.
جنیس واژههای اولین بیت را سرود.
من وظیفه داشتم آنها را سریعا با یک مداد روی دستمالهای بار یادداشت کنم.
او دومین بیت را هم سرود. درباره یک تلویزیون رنگی.
من کلماتی را اینجا و آنجا پیشنهاد کردم و بیت سوم هم متولد شد. درباره درخواست یک شب گشت و گذار در شهر از خدا.جنیس و من همه آن کارها را با خنده و شوخی میکردیم و درواقع داشتیم کمی جلوی ریپ و جرالدین خودنمایی میکردیم. الکل قرار نبود کارکرد دیگری غیر از خنداندن و شاد نگه داشتن ما داشته باشد اما به سمت و سوی کنترل شدهای رفت و نتیجهاش شد:
“مرسدس بنز”
من تصور میکردم آنچه ما انجام میدادیم،فقط تمرینی بود برای تحتتاثیر قرار دادن ریپ و جرالدین و گذراندن وقت،نه بیشتر.
هنگامیکه غرق در چرت و پرت گفتن و خندیدن بودیم، جان کوک مدیر برنامههای جنیس، ساعت 9 با اضطراب آمد و گفت که جنیس باید تا 15 دقیقه دیگر روی استیج باشد. ما به کاپیتول بازگشتیم. جنیس رفت روی استیج و بعد از خواندن “Tell Mama” و “Half Moon” همه را سورپرایز کرد و اعلام کرد که میخواهد آهنگ جدیدی بخواند. در ضبط قاچاقی از کنسرت آن شب، جنیس روی استیج میگوید : “الان میخوام آهنگ مهمی رو اجرا کنم. اونو همین الان توی بار همین نزدیکی نوشتم و هنوز تمام عباراتش رو نمیدونم. میخوام الان اونو بصورت آکاپلا که برای خنده بهش آکاپولکو میگم، اجرا کنم.”
من فکر میکنم او تصمیم گرفت آهنگ را بخواند تا جرالدین و ریپ را بیشتر تحت تاثیر قرار دهد.
جنیس شروع به خواندن متن ترانه کرد. همانطور که در بار انجام داده بود.
گروه خیلی زود سعی کرد به بهترین شکلی که میتوانست با او همراه شود.
جالب اینجاست که بیت دوم شامل قسمت “dialing for dollars” نبود. او باید بعدتر آنرا قبل از ضبط در استودیو L.A اضافه کرده باشد. چون این قسمت حتی در اجرای استادیوم هاروارد هم نبود.
وقتی آهنگ تمام شد به تماشاگران گفت:
“متشکرم. متشکرم. متشکرم. همونطور که میدونید این هنوز حتی یک آهنگ نیست, اونا صدای گرامافون رو بلندتر کردن و ما مجبور شدیم یه نوشیدنی دیگه سفارش بدیم.”
کلارک پیرسون (درامر):
آن شب گروه با این حرکت او، خواندن مرسدس بنز، سورپرایز شده بود.
ما اصلا نمیدانستیم چطور بنوازیم. حتی متوجه نشدیم که او قصد دارد به تنهایی آنرا بخواند. فقط هاج و واج به همدیگر نگاه کردیم و سعی کردیم او را دنبال کنیم.
جنیس میتوانست متن ترانهها را خیلی خونسرد و بیعیب به یاد آورد. این امر برایم عجیب نبود.
تماشاگران ابتدا فقط خیره شده بودند و انگار میگفتند “چه اتفاقی داره میفته؟” کمی بعد لبخند روی لبشان آمد و بی وقفه تشویق میکردند.
چند شب بعد او دوباره آهنگ را در استادیوم هاروارد خواند که این اجرا آخرین کنسرت او بود…
برد کمبل (بیسیست):
جنیس میخواست مرسدس بنز را با گیتار بخواند. او گیتارGibson Sunburst را بیرون آورد و آهسته به ما گفت “نگام کنید پسرا” . اما به جای اینکه بنوازد فقط خواند. ما در نهایت چند نت اینجا و آنجا نواختیم، با این حساب که او میخواهد که همراهیاش کنیم.
مایکل مککلور :
یکبار در آگوست 1970 جنیس تماس گرفت. او گفت که میخواهد مرسدس بنز را اجرا کند و اینکه کار او با کار من متفاوت است.
ترانه را از پشت تلفن خواند. وقتی تمام شد گفتم اشکالی ندارد.
بعد من سراغ اتوهارپام رفتم و روی پلهها نشستم و کار خودم را برایش خواندم.
ورژن جنیس شیرین بود و کمی پیچیده و طعنهآمیز. ورژن من خیلی سرراستتر، سرگرمکننده و کنایه آمیز بود.
جنیس خندید و گفت کار خودش را بیشتر دوست دارد. گفتم “بسیار خوب، تو میتونی مال خودت رو بخونی” و این آخرین باری بود که این ترانه را شنیدم تا آلبوم “Pearl” بیرون آمد و من اسم خودم را همراه اسم جنیس روی آهنگ دیدم. (نام نیوورتس بعدا اضافه شد).
کلارک پیرسون :
در اول اکتبر گروه Full Tilt و جنیس در Sunset Sound در L.A در حال ضبط “Pearl” بودیم که یک مشکل فنی پیش آمد و باعث شد کار متوقف شود. طی زمانی که تولید کننده “پائول روتچایلد” میکوشید نقص را برطرف کند، ما دیگر طاقتمان سرآمده و بیتابی میکردیم. بخصوص جنیس، که نشستن یک گوشه و انتظار را دوست نداشت. او هنوز در اتاقک صدا بود و میتوانست از پشت شیشه ببیند که انرژی ما تحلیل میرفت. برای کشتن وقت و سرحال نگه داشتن ما شروع به خواندن “مرسدس بنز” کرد.
برد کمبل :
میتوانستم جنیس را در اتاقک ببینم، که با کوبیدن صندلهایش روی زمین ضرب گرفته بود و وقت را میکشت. جرینگ جرینگ دستبندها روی بازویش و صدای ضربات پاهایش، ریتمی که در آهنگ میشنوید را میساخت. وقتی میخواند چشمانش باز بودند اما بسته به نظر میرسیدند، طوریکه انگار جای خیلی دوری بود. وقتی آهنگ تمام شد گفت “همین بود” و آن قهقهه مخصوص خودش را زد. او همیشه خودش را سورپرایز میکرد.
نیوورتس :
پائول روتچایلد بعدا به من گفت که مشکل از دستگاه ضبط 2اینچ او بوده است. هدها تغییر کرده بودند یا یک چنین چیزی و باید دوباره درست میشدند. پائول یک نوار امنیت ¼ اینچ داشت که تمام مدت کار میکرد. این نوار بعنوان یک بک آپ بود محض احتیاط که اگر ایدهای را در فاصله درست شدن دستگاه ضبط 2اینچ از دست داده باشد، بتواند به آن دست یابد. وقتیکه پائول روی تعمیر دستگاه ضبط 2اینچ کار میکرد، جنیس هوس کرد مرسدس بنز را بخواند و خوشبختانه نوار امنیت آنرا ضبط کرد.
جان کوک :
مرسدس بنز آخرین آهنگی بود که جنیس ضبط کرد.
سه روز بعد من پیکر او را در اتاقش در هتل “لندمارک موتور” پیدا کردم.
او به خاطر مصرف هروئین اوردوز کرده بود. هروئینی که خیلی قویتر بود از آنچه هروئینهای خیابانی میتوانستند باشند.
در چند روز آتی همه در شوک بودند.
آن پنجشنبه پائول روتچایلد هرآنچه روی نوار داشت برای ما پخش کرد. تقریبا یک آلبوم میشد.
پائول و گروه ده روز مداوم کار کردند تا بهترین آهنگها را با صدای موجود از جنیس خلق کنند.
اگرچه او مرسدس بنز را بصورت آکاپلا خوانده بود، پائول میدانست که باید آنرا همانطور که هست استفاده کنیم.
نیوورتس :
حدود یک سال پیش یک کیس گیتار داشتم که لبریز از خرت و پرت بود. آنقدر پر بود که نمیتوانستم درش را با سازی که داخلش بود ببندم. خرت و پرتهایش را جابجا میکردم که چهار دستمال مربع شکل پیدا کردم که رویشان تند تند متن ترانه مرسدس بنز را در سال 1970 در آن بار نوشته بودم. امروز هیچ نمیدانم آن دستمالها کجا هستند. آرزو دارم پیدایشان کنم. من آنها را جایی در خانهام گذاشتم اما نمیتوانم به یاد بیاورم کجا بود.
از زمان مرگش تاکنون بارها و بارها آلبومهایش شنیده شد و میلیونها نسخه از کارهایش فروخته شد.
یاد او در قلب و روح طرفدارانش باقی مانده است.
جنیس هرگز موفقیت آلبوم آخرش را ندید.
روز چهارم اکتبر قرار بود که جنیس برای ضبط آهنگ زنده به گور در اندوه به استودیو برود. تاخیر زیاد او باعث شد که جان کوک، مدیر برنامه های او به هتل محل اقامتش در هالیوود برود و بدن مردهی او را پایین تختش در اتاق ١٠۵ هتل پیدا کند.جنیس به دلیل مصرف بیش از حد هرویین همزمان با الکل درگذشته بود. شش بار با وجود تزریق بیش از اندازه مواد مخدر از مرگ نجات یافت، اما همین تزریق بار هفتم بلای جانش شد و به زندگی جینیس در بیست و هفت سالگی پایان داد.
قرار بود نهم اکتبر، به دعوت یوکو اونو، در مراسم سیامین سال تولد جان لنون در جشن تولد او شرکت کند و آهنگ تولد مبارک را به او تقدیم کند.
اما او هرگز به این مهمانی نرسید.
جنیس جاپلین عجیب غریب، ضد نورم، هنجارشکن، دوجنسگرا، بدعتگذار و هنرمند، با صدایی بی رقیب، تازه داشت پا به عرصهی جدی موسیقی با دیدگاه اجتماعی تغییرطلب میگذاشت که هرویین صدایش را خاموش کرد. مرگ نابهنام جنیس ٢٧ ساله ، و تنها ١۶ روز پس از آن، جیمی هندریکس بزرگ، آن هم باز در ٢٧ سالگی، اولین قربانیان کلوپ ٢٧ سالهها را ساختند.
مستندهایی برای او ساخته شد، کتابها نوشته شد و آهنگهای او بارها و بارها بازاجرا شد.
جنیس جاپلین تبدیل به صدایی شد که در حافظهی موسیقی ماند و شبحی که همچنان دنیای موسیقی را میلرزاند شبحی که حتی در آرامترین اذهان هم آنچنان لرزه ای به پا میکرد که آرامش را از یاد ببرند و به فکر تغییر و دگرگونی بیفتند ولو آنکه برهم خوردن آرامششان مقطعی باشد اما:
“خواست و اراده به تغییر خود بهتر از ایستا ماندن و در حالت سکون درجازدن است”
- دسترسی به بسیاری از مقالات در زمینههای متفاوتی از موسیقی و هنر در سایت IHT
- صفحه فعال iht-group در اینستاگرام
امیدواریم از خواندن این متن درباره جنیس چاپلین،این خواننده محبوب و مشهور، لذت برده باشید.