تحلیل اجتماعیـزیباشناختی نقش موسیقی و هنرمند در زمانه جنگ
به بهانهی جنگ دوازدهروزه ایران و اسرائیل
مقدمه
جنگ دوازدهروزه میان ایران و اسرائیل، اگرچه با آمار و تحلیلهای سیاسی زیادی همراه شد، اما آنچه در میان آوار اطلاعات فراموش شد، صدای انسان بود. نه صدای ژنرالها و تحلیلگران، بلکه صدای مادرانی که گهواره را زیر سقف شکسته کشیدند، صدای هنرمندانی که سکوت کردند، و صدای موسیقی که کوشید در میانهی انفجار و ترس، چیزی از انسانیت حفظ کند.
این مقاله، تلاشی است برای فهم جایگاه موسیقی و هنرمند در جنگ؛ از منظر اجتماعی، زیباییشناسی، روانی و تاریخی. ما نه در پی ستایش سرودهای حماسی هستیم، نه فقط مرثیهسرا. در پی آنیم که ببینیم چگونه موسیقی، در دل آتش، نغمهای دیگر میسازد.
جنگ، بحران معنا و بازگشت صدا
وقتی موشکها حرف میزنند، زبان از کار میافتد. جنگ، همانطور که بدن را هدف میگیرد، معنا را نیز تکهتکه میکند. اما در چنین بحرانی، موسیقی بهمثابه زبانی دیگر ظهور میکند. زبانی که نه تحلیل میکند، نه توجیه؛ بلکه روایت میکند، حس میکند، بازتاب میدهد.
موسیقی، برخلاف سیاست، نه نیاز به دشمن دارد، نه خواهان پیروزی است. موسیقی میخواهد زنده بماند، و بقا را زیبا کند، هرچند تلخ.
صدای موشک، ریتم سکوت: تقابل انفجار و نغمه
در شبهای جنگ دوازدهروزه، صدای موشک و آژیر همانقدر به حافظه جمعی مردم تزریق شد که نُتهای یک قطعه موسیقی. سوت کشندهی انفجار، لرزش زمین، جیغ کودک، فریاد پدر، و بعد سکوت. این سکوت نه صلح، که خفقان بود.
از نگاه زیباشناسی صدا، میتوان جنگ را نوعی ضد-موسیقی دانست:
– ریتم حملهها، تمپوی ناهماهنگ موشکها، انفجارهای بدون الگو
– داینامیک احساسیِ نابسامان: از ترس به یأس، از امید به خشم
– و در نهایت، سکوتِ سمی که از هر صدایی مهیبتر است
در برابر این ضد-موسیقی، هنرمند، مانند صدای زخمی اما مقاوم، تلاش میکند نغمهای بسازد. قطعهای نه برای جشن، بلکه برای شهادت ( گواهی دادن برای آینده )؛ نه برای پیروزی، بلکه برای آگاهی.
هنرمند در برابر جنگ: شاهد، قربانی یا پیامآور ؟
هنرمند در زمانه جنگ، همیشه بر سر دو راهی است: یا به خدمت گفتمان رسمی درمیآید و سرود مینویسد، یا به حاشیه میرود و روایت میسازد. آنکه روایت میسازد، اغلب خطر میکند؛ اما تنها اوست که حقیقت انسانی جنگ را ثبت میکند.
در جنگ دوازدهروزه، بسیاری از موسیقیدانان ایرانی و حتی خارجی، در سکوت ماندند. برخی ترجیح دادند نوازی را آغاز نکنند، چرا که نغمهای نمیتوانست بلندتر از انفجار باشد. اما هنرمندانی هم بودند که سکوت را شکستند، با لحن، با شعر، با ریف گیتار، یا حتی یک پست ساده از صدای کودک زیر بمباران.
موسیقی، حافظه یا اعتراض ؟
تاریخ پر است از موسیقیهایی که جنگ را در ذهن مردم حک کردند؛ از مرثیههای بوسنی تا فریادهای پستراک و متال علیه جنگ عراق و افغانستان. در ایران، موسیقی نبرد هشت ساله ایران و عراق تا سالها حافظه رسمی جنگ را شکل داد. اما هنرمندان مستقل، بهویژه در سالهای اخیر، تلاش کردند روایتی دیگر بسازند: روایتی که جنگ را سوگ میداند، نه افتخار.
در موسیقی معاصر، «ضد قهرمان» و «قربانی» جای «قهرمان» را گرفتهاند. نه سرباز فاتح، بلکه کودک یتیم، زن بیخانمان و شهر بدون چراغ، به شخصیت اصلی قطعه بدل شدهاند.
چشمانداز: صلحی که از نغمه آغاز میشود
جنگ پایان زبان نیست؛ آغاز نغمههایی دیگر است. در جهانی که سیاستمداران در تلویزیون فریاد میزنند، موسیقی گاهی تنها زبان شنیدنی باقی میماند. اما برای آنکه این زبان، زبان صلح شود، باید اجازه دهیم روایتهای واقعی شنیده شوند؛ موسیقیهایی که سانسور نمیشوند، تحریف نمیشوند، و بهجای شعار، از رنج حرف میزنند.
موسیقی پس از جنگ دوازدهروزه، اگر زنده بماند، باید به سمت درمان، حافظه، آگاهی و همدلی حرکت کند. و این، فقط با حضور صادق هنرمند ممکن است، نه با دستور و سفارش رسمی.
جنگ، صداهای بسیار دارد: فریاد، فرمان، انفجار. اما موسیقی، یکی از معدود صداهاییست که پس از جنگ هم باقی میماند. موسیقی تنها هنریست که در دل مرگ، از زندگی حرف میزند. و در میان دود و آتش جنگ دوازدهروزه، شاید این نغمهها تنها چیزی باشند که وجدان ما را بیدار نگه میدارند.
نویسنده و پژوهشگر : ایمان هژبر – تیرماه 1404