سفر با کولهپشتی و موسیقی مستقل
کولهپشتی؛ همراه همیشگی
نویسنده: ایمان هژبر | شهریور ۱۴۰۴
چند سال اخیر برای من در سفری مداوم سپری شده است؛ سفری که کولهپشتی همیشه همراه، نماد آن بوده و دیگران مرا بیش از هر چیز با همان کوله بر پشت میشناسند. این کولهپشتی در سالنهای انتظار قطار، فرودگاهها و پایانههای اتوبوس حاضر بوده، جادههای طولانی را با خودروهای سواری پشت سر گذاشته و بارها سنگینی خستگی و امید را با من تقسیم کرده است.
انگیزهی این سفرهای پیوسته، تنها یک هدف بوده است: موسیقی مستقل ایران. در این مسیر، نقشهای متعددی بر عهده گرفتهام؛ از مدیریت برنامه و رسانهی هنرمندان گرفته تا برگزاری رویدادهایی که گسترهای از اجراهای کوچک آکوستیک در کافهها تا مراسم رونمایی رسمی آلبومها و اجراهای زنده در سالنهای تئاتر و مجموعههای بزرگتر را شامل میشد. هر بار که چراغ صحنه روشن میشد و تماشاگران با شور و اشتیاق همراهی میکردند، تمامی خستگی سفرها به فراموشی سپرده میشد.
با این حال، این مسیر همواره با دشواریها همراه بوده است. اختلافنظرها، شکستها، و حتی از دست دادنهایی تلخ، بخشی جدانشدنی از تجربهی این سالها بودهاند. در کنار آن، دوستیها و رفاقتهای عمیق نیز شکل گرفتند؛ پیوندهایی که ریشه در باور مشترک به ارزشهای موسیقی مستقل داشته و همچنان استوار ماندهاند.
پشت صحنهی این فعالیتها نیز حکایت دیگری دارد؛ از همراهی خواهر و برادرانم گرفته تا نگرانیهای پسرم ارسلان برای مراقبت از “لوسیفر”، زمانی که من در سفر بودم. شبهایی که صرف آمادهسازی اکسسوریهای ویژهی برنامهها شد و دورهمیهایی که موسیقی، خنده و اشک را در کنار یکدیگر به نمایش گذاشتند، بخشی جداییناپذیر از این مسیر بوده است.
در میان خاطرات تلخ، یکی از برجستهترین تجربهها شبی بود که اجرای گروه با دخالت مأموران امنیتی ناتمام ماند. بر اساس گزارشی کذب، اتهاماتی چون “شرب مشروبات الکلی، رقص و پایکوبی و برگزاری کنسرت غیرمجاز” مطرح شد. در واکنش، با لحنی طنزآمیز به مأموران گفتم: «شرب مشروبات الکلی که با قیمت سیصد هزار تومانی بلیت نمیصرفد! موسیقی ما موسیقی رقص و آواز نیست؛ تلاشی برای نمایش مهارت نوازندگی است. و کنسرت غیرمجاز در سالن و برای آلبومی مجاز چه معنایی دارد؟»
با این وجود، تلفنهای همراه اعضای گروه توقیف شد، ماهها پیگیری و معطلی در واحد پایش ادامه یافت و هرچند در نهایت حکم برائت صادر شد، اما آن اجرا ناتمام ماند و تلفنی که هرگز به من بازگردانده نشد، یادگار تلخ آن شب باقی ماند.
با وجود چنین دشواریهایی، مسیر همچنان ادامه دارد. یکی از مهمترین دستاوردهای این سالها، نگارش کتاب ساختن از هیچ بود؛ اثری که تجربههای شخصی را در پیوند میان کارآفرینی و موسیقی مستقل روایت میکند و نشاندهندهی بخشی از همین مسیر است.
امروز نیز همچنان در سفرم. کولهپشتی همیشگی بر پشت، در سالنهای انتظار قطار یا فرودگاه، بارها در میان خاطرات غرق شدهام تا آنکه ناگهان بلندگو مرا به لحظهی اکنون بازگردانده است: «مسافران عزیز، لطفاً هرچه سریعتر سوار شوید.» و من دواندوان به سمت گیت رفتهام تا جا نمانم؛ چرا که این سفر، هنوز ادامه دارد…
No comment