تجربههای واقعی نوازندگان، سکوتهای پرصدا و حافظه جمعی
نویسنده و پژوهشگر: ایمان هژبر – تابستان ۱۴۰۴
موسیقی و مغز – قسمت دومدر قسمت نخست، دیدیم که موسیقی چگونه نیمکرههای مغز را به شکلی منحصربهفرد درگیر میکند و حتی مسیرهای عصبی تازه ایجاد میکند. این بار، به سراغ تجربههای واقعی نوازندگان میرویم و بررسی میکنیم که چگونه موسیقی، و حتی سکوت، ذهن و روح انسان را تغییر میدهد.
در طول تاریخ، موسیقی نه تنها یک ابزار بیان احساسات بوده، بلکه تغییرات عمیقی در ذهن و روان انسانها ایجاد کرده است. بسیاری از نوازندگان میگویند که سالها تمرین و ارتباط عاطفی با سازشان، آنها را از نظر تمرکز، آرامش، و حتی شکل تفکر دگرگون کرده است. این تغییرات اغلب در اسکنهای مغزی قابل مشاهدهاند و در پژوهشها با افزایش فعالیت نیمکرههای مغز و ارتباطات عصبی مرتبط دانسته شدهاند.
نمونههای واقعی از تغییرات روحی و روانی هنرمندان با موسیقی
- لودویگ فان بتهوون – نابغهای که در میانسالی شنواییاش را از دست داد، اما همین محدودیت باعث شد موسیقیاش از نظر عمق احساسی و نوآوری به اوج برسد. سمفونی نهم او که در اوج ناشنوایی ساخته شد، نماد پیروزی اراده بر محدودیت است.
- یویو ما (Yo-Yo Ma) – نوازنده سرشناس ویلنسل، بارها گفته که نواختن قطعات کلاسیک آرامش ذهنی عمیقی به او میدهد و باعث میشود در لحظه حال زندگی کند. او موسیقی را ابزاری برای ایجاد گفتوگوی فرهنگی بین ملتها میداند.
- کتی ملوا (Katie Melua) – این خواننده و ترانهسرا در مصاحبهای گفته بود که نوشتن و اجرای موسیقی، به او کمک کرده با اضطراب و افسردگی مقابله کند و تجربههای تلخ مهاجرت را به زبان هنر بیان کند.
- کیهان کلهر – نوازنده کمانچه ایرانی، بارها اشاره کرده که موسیقی سنتی و بداههنوازی برایش مثل مراقبه است و هر اجرا فرصتی است برای بازسازی روح و ارتباط دوباره با ریشههای فرهنگی.
- فرهاد مهراد – خواننده پرآوازه ایرانی، در سالهای ممنوعیت و فشار، موسیقی را به عنوان تنها زبان بیان حقیقت میدانست. قطعاتی مثل “جمعه” و “کودکانه” علاوه بر تأثیر اجتماعی، برای خودش هم مسیری برای تخلیه روانی بودند.
سکوتهای پرصدا
در جهان پرهیاهوی امروز، سکوت کمیاب و ارزشمند است. سکوت پرصدا اصطلاحی است برای لحظاتی که نبود موسیقی یا صدا، بیش از هر ملودی تأثیرگذار میشود. مغز انسان در این لحظات به پردازش خاطرات، بازآفرینی صحنهها، و حتی درک بهتر احساسات میپردازد.
حافظه جمعی و موسیقی
یک آهنگ میتواند یک نسل را به یاد یک دوران خاص بیندازد؛ این همان حافظه جمعی است. گاهی نبود موسیقی، یا حذف آن از فضاهای اجتماعی، بخشی از این حافظه جمعی را خاموش میکند. در زندگی مدرن، کاهش تماس با موسیقی عمیق و باکیفیت، ممکن است باعث کاهش ارتباطات عاطفی بین افراد شود.
نقش طبیعت در بازآفرینی ذهن
گاهی بهترین موسیقی، موسیقی طبیعت است: صدای آب، وزش باد، نغمه پرندگان، و حتی غارغار کلاغ. رفتن به دل طبیعت بدون اسپیکر و موسیقی مصنوعی، فرصتی است برای بازیابی انرژی ذهنی و عاطفی. اگر نوازندهای، میتوانی ایدههای تازه را از این صداها الهام بگیری، و اگر شنونده موسیقی هستی، میتوانی گوشهایت را برای شنیدن آثار عمیقتر آماده کنی
واژهنامه
- سکوت پرصدا: لحظاتی که نبود موسیقی یا صدا، تأثیر احساسی و ذهنی عمیقتری نسبت به پخش موسیقی دارد.
- حافظه جمعی: خاطرات و احساسات مشترکی که گروهی از مردم با شنیدن یک موسیقی یا صدا به یاد میآورند.
منابع
- Levitin, D. J. (2006). This Is Your Brain on Music. Penguin.
- Kraus, N., & Chandrasekaran, B. (2010). Music training for the development of auditory skills. Nature Reviews Neuroscience, 11(8), 599–605.
- Sacks, O. (2007). Musicophilia: Tales of Music and the Brain. Knopf
No comment